وبلاگ شخصی رامین قلی زاده ارشد فلسفه دین،

نوشتن پروپوزال و کارهای پایان نامه،نوشتن مقاله تایپ و ترجمه،ی متون عمومی با قیمت توافقی و مشاوره تحصیلی و تدریس زبان.09100560571

وبلاگ شخصی رامین قلی زاده ارشد فلسفه دین،

نوشتن پروپوزال و کارهای پایان نامه،نوشتن مقاله تایپ و ترجمه،ی متون عمومی با قیمت توافقی و مشاوره تحصیلی و تدریس زبان.09100560571

وبلاگ شخصی رامین قلی زاده ارشد فلسفه دین،

رامین قلی زاده هستم.دانش آموخته ی فلسفه غرب دانشگاه تهران ودانش آموخته ی مقطع ارشد فلسفه ی دین در دانشگاه تبریز.
لطفا نظر بدهید تا این وبلاگ را درمسیر خوب و علمی تر هدایتش کنیم. ممنونم

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه
۰۷
شهریور ۹۷

طبیعی از این جهت که بخاطر ترس در برابر پدیده های طبیعی اندیشه ی وجود موجودات فوق طبیعی را به وجود آورده است .اخلاقی از این جهت افرادی که خودشان خوب هستند و قصد دارند که بقیه هم مثل خودشان باشند و برای استحکام بخشیدن به سخنانش اندیشه ی وجود موجودی فرا طبیعی که باید عبادت کنیم و پاداش و جزا میدهد را بوجود آوردند.

انسان چون میبیند که اندیشه ی خدا از این قبیل امور نشات گرفته آنرا شایسته  ی قبول کردن نمی بیند.

اما با این حال چرا و به چه دلیلی  این  ایده که خدایی هست نا متناهی که از ازل و ابد بوده و خیر وصلاح مردم را  می خواهد و باید او را عبادت کنیم و پاداش و جزا می دهد به ذهن اینها خطور کرده است؟ آیا اتفاقی بوده است؟ یا اینکه وجود دارد؟

هردو احتمال قوی است .صادق بودن اینکه ایده ی خدا بصورت اتفاقی بوجود آمده هم تراز است با وجود داشتن اش. در این حالت  فرد نمی داند که چه بکند.به این نتیجه میرسد که وقتی دو طرف قضیه قوی قوی است آنرا کنار نهد .چون انکار و قبول از بی دلیلی عقل است و از احساس نشات میگیرد .و احساس دلیل نیست.

بعد از خدا به بررسی معنا می پردازد.می پرسد که معنا چیست ؟آیا واقعا وجود دارد ؟آیا ذهن ما میگوید که معنایی .جود دارد ؟چرا باید معنایی باشد ؟

در مورد معنا چیزهایی به دهنش می رسد ومی گوید که حالا که  خدا کنار نهاده شده است باید چیزی باشد که کمبود زندگی اش را کامل کند و با آن هیچ دردی نداشته باشد .به این فکر میکند که معنا را باید از دنیا پیدا کرد و معنا امری واقعی و مادی است .به بررسی چیزهایی که معنا را برایش حاصل میکند می پردازد.یکی از آنها لذت رسانیدن به خود است باید در این دنیا از عمری که باقی مانده تماما لذت ببیند و می گوید اگر به این چیز برسم معنای زندگی خود را پیدا کرده ام.اما این لذت و خوشگذرانی از چه راهی باید حاصل شود؟ به دیگران آزار و اذیت برساند یا نرساند؟ میگوید باید از هر چیزی که به من لذت می راند باید استفاده کنم اما نه قاعده مند بعد این فکر به ذهنش می آید که اگر بی قاعده باشد مشکلاتی برایش پیش می آید. میخواهد بدون مشکل و دردسر به آن چیزی که می خواهد دست یابد در آخر به این نتیجه می رسد که نمی شود معنا را در این دید چون حدس می زند که اگر این کارها را انجام دهد باز هم این اندیشه ها رهایش نمی کند و دردمند باقی خواهد ماند و همچنین به مشکلات بر می خورد. به این نتیجه می رسد که معنایی در خارج وجود ندارد چون اگر وجود داشت این همه مشکل به وجود نمی آمد. پس معنا ساخته ی ذهن است. در آخر به بررسی خودش می پردازد که مبادا خودش مقصر باشد. از بررسی خود به این سوالات می رسد: چرا به این درد مبتلا شدم؟ این درد از کجاست؟ منشائش کجاست؟ درمانش چیست؟ و چرا باید خودم مقصر باشم؟ به این پاسخ می رسد که نمی داند و شاید به دانستن باشد که وی را به این ندانستن رسانده. در آخر این انسان به این جمله می رسد که هدف زندگی دانستن نادانی است و این که دنیا پر از درد و رنج است و چیزی جز  این حقیقت ندارد که خواهیم مُرد.

آخرین فکری که می کند فقط یک کلمه به ذهنش نقش می بندد: «گورستان»

انسان در دنیای جدید که حاصل کارهای گذشتگان را درو می کند به اینجا می رسد و مشکل ما در خود فریبی است و آنها که خود را مشغول نگه داشته اند و به روشن کردن محرک اندیشه نپرداخته اند نادانی بیش نیستند. چون هم خود را فریب می دهند و خود را برتر از دیگران می دانند و دیگران را اسرزنش می کنند و احمق و افسرده می دانند درحالی که خودشان احمق هستند. و نمی دانند....

رامین قلی زاده

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی