مهمترین اشکال بر خودگرایی روانشناختی: نظریه ای علمی است که ابطال پذیر باشد در حالی که خودگرایی روانشناختی یک نظریه ی ابطال ناپذیر است و با شواهد خارجی منطبق نیست بلکه شواهد خارجی را با خود منطبق می سازد.
2-خودگرایی اخلاقی:خودگرایی اخلاقی بر خلاف خودگرایی روانشناختی،نظریه ای توصیه ای،دستوری و هنجاری در باب اخلاق هنجاری به شمار می رود.و در صدد ارائه ملاک و معیاری برای تشخیص و تعیین عمل درست و نادرست و بایسته به لحاظ اخلاقی است. مهمترین دلیل کسانی که به خودگرایی اخلاقی معتقدند خودگرایی روانشناختی است.
در برابرخودگرایی، نظریههای دگرمحورِ سودگرایی و دیگرگرایی قرار دارند که بر اساس آنها، فرد باید همه افراد جامعه را در نظر بگیرد و درصدد ایجاد بیشترین خیر برای بیشترین افراد باشد. این نظریهها، غایتگرایانه هستند؛ به این معنا که معتقدند درست و نادرست بودن افعال، براساس ارزش پیامدهای غیر اخلاقی آنها تعیین میشود.
به نوعی می توان آن تعریفی که از خودگرایی ارائه دادیم خود گرایی «صوری» نامید به این معنا که این تفسیر هیچ ادعایی درباره ی این امر که چه چیزی برای انسان ها خوب یا بد است ارائه نمی کند.اما نوع متفاوتی از خودگرایی وجود دارد که می توان آن را خودگرایی ذاتی یا جوهری نامید این نوع از خودگرایی اول مفهوم و برداشت شخصی از خیر و خوبی را پیشتهاد می کند و از همه ی ما می خواهد که خیر خود را به حداکثر برسانیم. افلاطون، ارسطو و رواقیون، این مبنای صوری را نمیپذیرند که صرفنظر از اینکه خیر چیست، ما باید تنها به دنبال تحصیل خیر و خوبی خود یا ترجیح آن بر خیر و خوبی دیگران باشیم. آنها در عوض، درصدد اثبات مفاهیم خاصی از خیر هستند و از آنجا که فضیلتهای اجتماعی نقش زیادی در این مفهوم خاص ایفا میکنند، این گروه از فیلسوفان، حب ذات را نه دشمن فضیلت و جامعه، بلکه در صورت پایهریزی و شکوفایی آن در مسیر درست، انگیزهای شرافتمندانه تلقی میکنند.
3-خودگرایی عقلانی:این نظریه نیز دیدگاهی هنجاری می باشد.بر اساس این روایت از خودگرایی،این که انسان منفعت و خیر خویش را به حداکثر برساند همواره امری معقول و خردمندانه است.
پیشینه ی بحث خودگرایی:
تاریخچه ی این نظریه را می توان در آموزه های مکتب آریستیپوس و اپیکور یا مکتب لذت گرایی یافت بنابراین می توان مکاتبی را که به این نظریه اعتقاد داشته اند به لحاظ تاریخی به شکل زیر ترسیم کرد:
الف)لذت گرایان سطحی (مکتب کورنایی یا آریستیپوس):آریستیپوس شاگرد سقراط و مؤسس مکتب کورنایی است لذت را هدف اخلاق می داند ولی افراط را در این زمینه نادرست می شمارد.از نظر لذت گرایان عمل و رفتار درست آن است که دست کم به اندازه ی هر بدیل دیگری،غلبه ی لذت برعلم را در پی داشته باشد.
ب)لذت گرایان عمیق تر(اپیکوریان):اپیکوری ها یک نگاه عمیق تر به لذت داشتند و لذت های روحی را بر لذت های جسمی و مادی،ترجیح می دادند.
ج)سعادت گرایان(ارسطو):ارسطو معتقد بود که هدف اساسی،سعادت بشر است و هر چیزی که بتواند سعادت بشر را فراهم کند به عنوان امر لذت آور،مطرح است.
د)لذت گرایی ابن مسکویه:ابن مسکویه به عنوان یک فیلسوف مسلمان،هدف اساسی همه ی علوم،از جمله علم اخلاق را زمینه ساز رشد و تکامل بشر و باعث آمادگی انسان برای فیوض الهی می دانست ابن مسکویه رهایی از مرتبه ی حیوانیت و رسیدن به قوه ی انسانیت را بزرگترین لذایذ برشمرد.
در همه ی این مکاتبی که گفته شد «خود» (Ego) انسان،محور اصلی است و همه چیز بر محور خود انسان و منفعت شخصی او می چرخد.