#انسانها_با #امید #بدون #دلیل #زنده #هستند.
با مثالی بهتر توضیح داده میشود:
رامین شب می خوابد تا فردا سرکار برود. صبح از خواب بیدار میشود و صبحانه میخورد قبل از صبحانه دست و صورت میشوید در این حین. دو تا سوسک از روی محتویات صبحانه رژه می روند. بعد میاید و می نشیند و غذایش را با چنان ولعی میخورد تا سر کار کم نیاورد . و می رود محل کار .... #نکته ی اساسی این است که وقتی را مین شب میخوابد برنامه برای فردا می ریزد ولی نمیداند که شب را به صبح می رساند یا نه؟؟؟!!!!! و حتی وقتی که سوسک ها رژه میرفتند هم خبر و آگاهی یا بصورت تخصص #علم ندارد چه اگر میداشت آن صبحانه را دور می ریخت و ور مورد آخر --رامین از کجا میداند که به سر کار میرسد. و از سر کار به سلامتی به خانه اش بر مبگردد؟؟،،،.،؟؟؟؟؟.؟؟... در همه ی اینها نشانه ای هست و آن # بی_خبری انسان است. انسان از کجا میداند که فردا زنده می ماند و از کجا میداند که از روی غذایش سوسکی رد نشده و از کجا میداندکه به سر کار میرسد باز از کار ی سلامتی بر می گرددد؟؟؟؟؟!!!!! همه ی اینها از #باور #بدون #دلیل. ناشی میشود.
ما از چیزی بر نداریم و فقط یک قوه ی محرک به نام #امید هست که به ما #نیرو و #انگیزه میدهد .
این امید به #بودن در آینده هست که در جود ما می خرامد و این امید ها به هیچ مبنایی استوار نیست و بدون دلیل است . گویی از اول در درون مان بوده اند. .بدون دلیل امید دارم که فردا زنده هستم !!!!!!! با این مثال سادهتر حرف آن سه فیلسوف بزرگ یونان که می گفت : #معرفت یا علم #سه #شرط داشته باشد #باور #صادق #موجه باید باشد.
با این توصیف و این مثال کوچک نقد ارایه شده به بزرگان ،گفته شد و هم مشخص شد که اولا امید بدون دلیل. در درون همه ی. ما نقش اساسی بازی میکند و دوم اینکه شرط سوم برآورده نمیشود . یعنی باور درست و صادق دارند ولی قابل توجیه و دلیل اوری برای دیگران نیست. پس معرفت و علم به ای دیگران نیست فقط یک باور است برای خودش . شاید باور معرفت باشد برای خودش ولی از جهتی هم نمی توان باشد. مفصل است .
پ.ن پس خیلی وقت ها امید محرک عقل و اندیشه هست.
پس ندانسته های ما اندک است . .
به گفتن نمیدانم عادت کنیم.
به امید امید داشته باشیم انگار معرفت شناسی هم راه به جایی نبرده است.
پس امید بپرورانید هر چند مثل قضیه سوسک و قندان و امید کاذب ما به سالم بودن قندها،، باشد . امید واهی هم گاها نجات آفرین و موثر است.