درد چیست و درمان چیست؟
در دنیای جدید ما ، انسانها به حالاتی رسیده اند که اضطراب و تشویش و درون نگری حاکی از آن است .گویا در این دنیا چیزی گم کرده اند. اما نمی دانند که چیست .
میگویند که گمشده ی ما خداست ، یا معناست و یا اینکه می گویند خودمان را گم کرده ایمو در آخر میگویند که نمی دانیم چه گم کرده ایم ولی میدانیم که چیزی گم کرده ایم و بدون آن به آرامش نمی رسیم.
انسان وقتی در این دنیا چشم خود را باز می کند خودش را مشغول می بیندبی آنکه خود خواسته باشد.اما چیزی در درونشان هست که اگر یک بار آنرا روشن کنند دیگر خاموش نمی شود و تا پایان عمر فرد را رها نمی کند .
این همان اندیشه است اما نه به معنای متعارف آن.عواملی باعث رشد و روشن و روشن شدن اندیشه می شود مثل:حس تنهایی (اما نه تنهایی ظاهری .مراد تنهایی باطنی است)، حس خود گم کنی در دنیا ،حس گم کردن چیزی در دنیا و نیز برخی حالتها و موقعیت های خاص.
فردی که چشم خودش را باز میکند به پس و پیش خودش نگاهی عمیق می اندازد که از عمق درونش حاکی است و حس نادانی به گدشته و آینده را می بینددر گذشته ،زمان و تاریخ را می بیند و نیز اتفاقات و جریانات موجود را .در این گذشته ی چر حادثه می خواهد ببیند که چه چیز ی بوده که امروزه نیست.
به بررسی می پردازد به بررسی چیزهایی که حس میکند ارامش با آن به دست می آید .خدا نمونه ای از آن است .به بررسی خدا می پردازد .میبیند که خدا یا تاریخ طبیعی داشته یا تاریخ اخلاقی..