ما از چیزی بر نداریم و فقط یک قوه ی محرک به نام امید هست که به ما نیرو و انگیزه میدهد .
این امید به "بودن" در آینده هست که در جود ما می خرامد و این امید ها به هیچ مبنایی استوار نیست و بدون دلیل است . گویی از اول در درون مان بوده اند. .بدون دلیل امید دارم که فردا زنده هستم !!!!!!! با این مثال سادهتر حرف آن سه فیلسوف بزرگ یونان که می گفت : معرفت یا علم سه شرط داشته باشد باور صادق موجه باید باشد.
با این توصیف و این مثال کوچک نقد ارایه شده به بزرگان ،گفته شد و هم مشخص شد که اولا امید بدون دلیل. در درون همه ی. ما نقش اساسی بازی میکند و دوم اینکه شرط سوم برآورده نمیشود . یعنی باور درست و صادق دارند ولی قابل توجیه و دلیل اوری برای دیگران نیست. پس معرفت و علم به ای دیگران نیست فقط یک باور است برای خودش . شاید باور معرفت باشد برای خودش ولی از جهتی هم نمی توان باشد. مفصل است .
پ.ن پس خیلی وقت ها امید محرک عقل و اندیشه هست.
پس ندانسته های ما اندک است . .
به گفتن نمیدانم عادت کنیم.
به امید امید داشته باشیم انگار معرفت شناسی هم راه به جایی نبرده است.
پس امید بپرورانید هر چند مثل قضیه سوسک و قندان و امید کاذب ما به سالم بودن قندها،، باشد . امید واهی هم گاها نجات آفرین و موثر است.